برای ثریا عمه

ثریا عمه مذهبی بود. روزها و ساعت‌ها پای منبر و روضه می‌نشست و اشک می‌ریخت. محرم و صفر که می‌رسید تلویزیون خانه‌اش را خاموش می‌کرد تا مبادا صدای موسیقی در خانه بپیچد.

ثریا عمه غیرمذهبی بود. عروسی فامیل که می‌شد «تومان کوینک»اش را تن می‌کرد، دست‌هایش را حنا می‌گذاشت، چشم‌هایش را سرمه می‌کشید و «یایلیق»اش را روی سر می‌گرفت و در حالیکه گوشه‌اش را با دندانش گرفته بود توی حیاط جلوی همه‌ی زن‌ها و مردها می‌رقصید.

همیشه دوست داشت حج برود. قسمت‌ش نشد. ماه‌های آخر عمرش رفت به مشهد برای زیارت. گفته بود دختر و پسر مجرد در خانه دارم و تا وقتی آن‌ها سر خانه و زندگی‌شان نرفته‌اند حج به من واجب نیست.

ثریا عمه مذهبی بود، غیرمذهبی بود. قاعده‌ی خودش را داشت.

صدای بی‌نظیری داشت و توی عروسی‌ها زن‌ها دورش جمع می‌شدند. با قاوال ضرب می‌گرفت و زن‌ها دست می‌زندند و او ماهنی می‌خواند: 
آی گوزل اوغلان هیل اولوم بوینونا... ائلچینی گوندر گلرم تویونا...

ثریا عمه قاعده‌ی خودش را داشت. گفته بود توی عروسی روشن می‌خواهم «تومان کوینک» قرمز بپوشم و برقصم. قرمز قرمز قرمز...

هنوز هم همه فکر می‌کنند برای اینکه دختر و پسر مجرد داشت حج نرفت. اما من می‌دانستم که یک‌بار به یکی گفته بود کسی که حج می‌رود نباید رقص و آواز کند و من می‌خواهم در عروسی بچه‌ها بخوانم و برقصم.

ثریا عمه قرمز بود. قرمز قرمز قرمز. درست عین گل‌های مزارش.